علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

شادي، نشاط و خنده

شما ادم اهل خوش و بشي هستيد يا جدي و عصا قورت داده؟!   خندوندنتون سادست يا سخت؟! براي بقيه شاد کردنتون آسونه يا نه؟!  شاديتون از ته دله يا ظاهري؟! کلا احساس ميکنيد ادم شادي هستيد يا خير؟   ميشه کارهاي کوچک روزمره اي که باعث شادي و لذت بردنتون ميشه رو با من به اشتراک بذاريد؟!    دوست دارم ياد بگيرم چطور ميشه از ذره ذره ي زنده بودن بيشتر لذت برد...
16 خرداد 1393

قول و قرار من

سلام دوستان من مثلا هم به خودم و هم به همسرم قول دادم ... که زیاد پای نت نشینم، وقتی پسری بیداره نیام پای وبگردی، به خودم قول دادم بیشتر از روزی یک ساعت برای این دنیای مجازی وقت نذارم، اما نمی دونم چرا نمیشه به قولم پای بند باشم، مثل ق م ا ر ه این اینترنت و وبلاگ نویسی و وبلاگ گردی، هی میخوای بلند شی از پاش اما نمیشه، میگی بذار این یکی رو هم ببینم، این یکی رو هم بنویسم... نمیدونم علتش اعتیاد آور بودن این فضاست یا تنبل بودن و بی ارادگی خودم؟! به هر حال خواستم بگم که گفته باشم.. تازگیها یادم افتاد که علاوه بر اینکه ممکنه با این وبگردیها وقت خودمو بگیرم شاید  اراجیفم وقت شماها رو هم بگیره و اون دنیا خدای نکرده مجبور شم جو...
15 خرداد 1393

باد و توفان در تهران

با اين باد و توفاني که شده يه آن گفتم  انگار دنيا داره تموم ميشه ...اما امام زمانمون که هنوز نيومده...پس اميدوار شدم...گذشته از شوخي خيلي ترسناکه...اسمون چه رنگي شد...قيامتو چي کار کنيم ...خيلي وحشتناکتره و عظيم تر و پر از اتفاقات ترسناک ديگه...  
12 خرداد 1393

سه گانه های خنده دار - گوجه، فوت کردن و ...

-عاشق گوجست، از اول بود، از وقتی کباب شناس شد تا حرف کباب میشد اول میگفت "دوجه" و بعد میگفت "دبا" و از وقتی که بازی نون بیار کباب ببر رو یاد گرفت به این بازی  میگه "نون ، دوجه، دبا"   ( و آوردن نون در ابتدای جمله نشون میده هنوز نون رو بیشتر از هر چیزی دوست داره)   - از وقتی فوت کردن رو بهش یاد دادیم (که فکر کنم از یک سالگی به بعد دیگه در ذهنش نهادینه شد) تا همین حالا  تنها کاری که  برای فوت کردن میکنه تلفظ کلمه ی "فوت" ه ، اون هم با آب و تاب فراوون، تا  خود  ِ کلمه ی فوت همراه تولید مقادیر متنابهی آب به جای تولید فوت ِ واقعی به  دادش برسه و بتونه ش...
12 خرداد 1393

دوستان ِ ما

 سلام دوستای  خوبم تا الان باید همه ی دوستان  رمز رو دریافت کرده باشن، اگر احیانا کسی از  دوستان همیشه حاضر در صحنه (یا حداقل بیشتر اوقات حاضر) از قلم افتاده، یعنی تو این لیست هست اما رمز رو نداره و یا من اسمش رو از لیست جا انداخته ام لطفا بهم بگه. در ضمن باید بگم  من خودم  اصلا تمایلی به تغییر دادن رمز ندارم پس دوستانی که رمز رو دارین و اسمتون در ادامه اومده لطفا همکاری کنید تا نیازی به تغییر دادنش به این زودی ها نباشه (حتما میدونین دیگه که  در چه صورتی اجبار برای تغییر رمز پیش میاد ؟! ) ممنون از همکاریتون -رزماری         http://mano-hamsaram.blogsky.com/ ...
11 خرداد 1393

خنده دارهای وقت ِ نماز در حرم

-هرجایی که برای نماز می ایستادم که جذابیتها جلوم قرار بگیره تا با بلند شدنش از کنارم حداقل بتونم سر نماز ببینمش (اصلا درست هست همچین نمازی؟! ) باز هم از دایره  ی دیدم خارج می شد و می رفت به سمت عقب، منم ناگزیر نمازم رو می شکستم (همون بهتر که میشکستم اون نماز رو... )و می پاییدمش، آخرش هم نفهمیدم اون پشت چی پخش می کردن که اون جلوها نمی دادن؟   -يک بار سر نماز ِ بقیه و موقع پاییدن های من دیدم یک پسر بچه بالای سر مادرش که درحال نمازخوندن بود مثلا، زار می زد چه زار زدنی، یاد وقتايي افتادم که پسر خودمم همینطور وقت نماز خوندنام خودشو می کشه و گریه می کنه، یه آن خندم گرفت، البته می دونم مامان بنده خداش چه حالی داشت اون موقع، به ...
8 خرداد 1393

وقتي مرغ همسايه غاز نيست!

 نميدونين باچه اوضاعي نماز ميخونيم و زيارت ميريم اين روزها، نميدونم چه علاقه اي به دورشدن ازمون داره اونم به نحوي که حتما بايد بلند شيم بريم بياريمش، کنارمون هم که ميشينه در کمترين زمان ممکن حوصلش سر ميره و بهانه ميگيره، خوراکي و اسباب بازي هم فقط براي زمان کوتاهي ميتونه سرگرمش کنه، حس مالکيتش هم به شدت قوي شده و اسباب بازيهاشو به کسي نميده وتازه ميخواد مالک وسايل بقيه هم باشه،يک بار سر پس گرفتن ماشينش يقه ي يه پسر دوسال و نيمه رو چنان گرفته بود و ول نميکرد که کار به پادرميوني بزرگترهاکشيد، البته خوراکيهاشو به بقيه ني نيها ميده، اول سفر فکر ميکردم فقط پسرماست که اذيتمون ميکنه اما وقتي در حالت آرامش طوفان پسرمون ناآرومي و غرغر کر...
7 خرداد 1393